باقریلنکرانی: ریشه برخی اختلافات منطقه تحلیل غلط احمدینژاد است
تاریخ انتشار: ۵ اردیبهشت ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۳۰۵۵۳۶۵
یک عضو جبهه پایداری و وزیر کابینه دولت نهم، عدم کاندیداتوری سعید جلیلی در انتخابات ریاستجمهوری، تشکیل جمنا، برائت جبهه پایداری از آن و ... را روایت کرد.
کامران باقریلنکرانی وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکی دولت نهم بوده و زمانی بیش از اینروزها در جبهه پایداری فعالیت میکرد. ساکن شیراز است و در این شهر تدریس و طبابت میکند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
این عضو جبهه پایداری انقلاب اسلامی در عین حال تاکید دارد که این جبهه فقط به دنبال کسب قدرت نیست و میخواهد گفتمان پایداری را ترویج کند و برای آن اقبال عمومی فراهم آورد. او که روزی وزیر دولت احمدینژاد بوده، معتقد است ریشه برخی اختلافات منطقه که زمینه شکلگیری داعش و واگرایی در جهان اسلام را فراهم کرد به تحلیل غلط احمدینژاد از بیداری اسلامی مربوط است. همچنین ثبتنام او در انتخابات به پایگاه اجتماعیاش لطمه بزرگی زد و با این حضور خیلی از داشتههای سیاسی خود را از دست داد.
ثبتنام در انتخابات ریاستجمهوری نشانه وجود آزادی در کشور است
باقری لنکرانی در گفتوگوی تفصیلی با ایسنا، ابتدا در ارزیابی خود از حضور داوطلبین کاندیداتوری ریاستجمهوری در ستاد انتخابات کشور، گفت: ثبتنام کردنها و ثبت نام نکردنها، هر دو در این دوره حائز اهمیت است. طبق اعلام وزارت کشور نسبت به دور قبل ۹۵۶ نفر بیشتر ثبتنام کردند و تعداد کاندیداها به بالای ۱۶۳۰ نفر رسید. این موضوع دو وجه مثبت و منفی دارد. وجه مثبت این است که در کشور آزادی وجود دارد و افراد میتوانند خود را عرضه کنند، در عین حال این اعتماد به نفس در بعضی وجود دارد که در این عرصه گام بگذارند.
وی ادامه داد: وجه منفی آن نیز این است که بسیاری افراد ثبتنامکننده به این مقوله به یک کار جدی نگاه نکردند بلکه برایشان محفلی بوده برای مطرح شدن و حتی برای خنده و شوخی و شاد کردن خانواده، که این آسیبی جدی و نوعی تخفیف دموکراسی و مردمسالاری محسوب میشود که لازم است قانون انتخابات ریاست جمهوری با توجه به این گستردگی حضور، مورد تجدیدنظر قرار گیرد؛ چراکه قانون اساسی شرایط کلی را گفته اما سازوکار اجرایی آن را بر عهده قوانین عادی گذاشته است که باید در این زمینه نگاه جامعتر و وسیعتری داشت.
این فعال سیاسی خاطرنشان کرد: از نظر آرایش سیاسی نیز در ثبت نامها اتفاق خوبی رخ داد، اینکه تقریبا همه کسانی که در سپهر سیاست ایران جایگاهی داشتند نماینده یا سخنگویی در میان داوطلبین داشتند و فارغ از نتیجه نظر شورای نگهبان، نشان میدهد که همه سلایق سیاسی امکان حضور در عرصه را پیدا کردند.
ثبتنام نکردن جلیلی درس خوبی برای سیاستمداران است
باقری لنکرانی تاکید کرد: ثبتنام نکردن بعضی نیز باید مورد توجه قرار گیرد، مثلا اینکه آقای دکتر جلیلی در انتخابات ثبتنام نکردند درس خوبی برای سیاستمداران و فعالان عرصه سیاست است که علیرغم اینکه آقای دکتر جلیلی چهار سال کار پژوهش مداوم و میدانی در بحث مشکلات کشور به طور توامان داشتند و در عین حال که گروههای کارشناسی خوبی با ایشان همکاری کردند و برنامه نسبتا خوبی در رابطه با حل معضلات کشور بر اساس گفتمان انقلاب اسلامی تدوین کردند، اما با عدم حضور نشان دادند که در صحنه انتخابات حضور شخصی مهم نیست و مهم آن گفتمان است.
وی افزود: این موضوع درس مهمی برای جناحهای سیاسی است؛ چراکه بسیاری افراد در عرصه انتخابات و فعالیتهای اجتماعی و سیاسی تا جایی حضور پیدا میکنند که اسم و محوریت خودشان باشد و در سرمایهگذاریها به نوعی این خودیت نمایان است. آموزههای دینی نیز به ما میگوید که هر جا این خودیت حضور داشته باشد با صلاح و پیشرفت و تعالی قابل جمع نیست و این درس خوبی بود که در این انتخابات میتوان از ثبت نام نکردن گرفت. به نظر من این درس حتی از برخی ثبت نام کردنها مهمتر بود و چیزی است که امروز در فضای سیاسی کشور بیشتر احتیاج داریم.
مشارکت مردم در انتخابات مهمتر از آن است که چه کسی رئیسجمهور شود
این عضو جبهه پایداری همچنین تصریح کرد: بسیاری از حواشی به این برمیگردد که ما میخواهیم مشکلات به دست خودمان حل شود و آن خودیت سایه اصلی را بر تحرکات اجتماعی بسیاری از افراد یا جناحهای سیاسی میاندازد اما در کل شاهد حرکت رو به جلویی در انتخابات هستیم و امیدواریم انشاءالله فضای این یک ماه باقیمانده به انتخابات با آرامش و عقلانیت و با حضور مبتنی بر قانون همراه باشد تا انتخابات این دوره نیز آرام، پرافتخار و با حضور حداکثری مردم همراه باشد. نکته اصلی این است که در این انتخابات مانند انتخاباتهای دیگر مردم احساس مشارکت کنند و حضور داشته باشند. شاید این موضوع مهمتر از این است که چه کسی انتخاب میشود البته انتخاب رییس جمهور نقطه عطفی در برنامههای اجرایی کشور است اما مهمتر از آن، وجود فضای آرام و مشارکت حداکثری مردم است.
تشکیل جمنا به معنای تجدیدنظر برخی در روند حضور اجتماعیشان است
باقری لنکرانی درخصوص رویکرد جبهه پایداری در این انتخابات و برائت جستن از جمنا، گفت: با این تفحظ که عرض بنده به عنوان موضعگیری رسمی جبهه پایداری نیست، باید بگویم فهم بنده این است که تشکیل جبهه مردمی نیروهای انقلاب اسلامی نقطه خوب و رو به جلویی است و نشان میدهد برخی از فعالان عرصه سیاسی و اجتماعی به نوعی در روند حضور اجتماعی خود تجدیدنظر داشتند، اینکه خارج از چارچوبهای مرسوم تشکلهای سنتی، فضایی به وجود آمده که نیروهای جوانتر که خود را در قالب احزاب محصور نمیکردند فرصت حضور پیدا کردند موضوع خوب و قابل تقدیری است اما اینکه خیال کنیم همه سلایق سیاسی و همه رفتارهای اجتماعی باید در یک قالب خاص باشد هم شاید خیلی کار صحیح و درستی نباشد.
وی یادآور شد: وجود تکثر در عرصه سیاسی و اجتماعی را باید یک فرصت تلقی کنیم که این خود باعث بلوغ بهتر نگاهها و افکار میشود و وجوه مختلف کار دیده میشود؛ بنابراین بنده جمنا را رقیب تشکلهای موجود نمیبینم بلکه حرکتی قابل تقدیر با وجود نقاط ضعف و قوت است که این نقاط در همه حرکتهای اجتماعی وجود دارد. در مجموع فکر میکنم کار جدیدی در فعالیتهای اجتماعی و سیاسی کشور محسوب میشود.
جبهه پایداری فقط به دنبال کسب قدرت نیست
این عضو جبهه پایداری تاکید کرد: جبهه پایداری انقلاب اسلامی نیز در تشکیل و امتداد کار خود تاکنون این نکته را مورد توجه داشته که یک جبهه گفتمانی باشد و حضور اجتماعی و سیاسی خود را بیش از آنکه در قالب یک حرکت برای فراهم کردن قدرت برای یک عضو خود ببیند، تعریف کرده است و میخواهد گفتمان پایداری را ترویج دهد و برای آن اقبال عمومی فراهم آورد. بنابراین من رقابتی بین جبهه پایداری و جبهه مردمی نیروهای انقلاب یا سایر جریانهایی که مدافع گفتمان انقلاب اسلامی هستند نمیبینم بلکه بیشتر یک نوع همگرایی است البته تا جایی که این حرکتها برای ترویج فکر و گفتمان باشد.
باقری لنکرانی همچنین گفت: نکته قابل توجه این است که تشکل و تحزب در نگاه دینی حتما نباید به معنای کسب قدرت باشد و اگر این اتفاق افتاد و تشکلی به وجود آمد که مبنای آن کسب قدرت بود، این به نوعی انحراف از حرکت دینی محسوب میشود البته قدرت و حضور در انتخابات مسائلی نیست که ما نگاه حرام به آنها داشته باشیم اما اینکه تمام تلاشها برای آن باشد که به طور مثال کرسیهایمان در مجلس بیشتر شود یا تعداد اعضای ما در کابینه افزایش یابد یا رییسجمهور از خود ما باشد، اینها با نگاه دینی قابل تطبیق نیست و فرسنگها فاصله دارد.
تعدد سلایق و راهبردها خطری ندارد
وی با بیان اینکه «نگاه دینی این است که برای اعتلای کشور و ایجاد نظامی کارآمد بر مبنای باورهای مقبول جامعه و انقلاب اسلامی تلاش کنیم»، افزود: اگر خارج از این باشد با عنوان تشکل مذهبی متفاوت است. در عین حال قرار نبوده که همه با یک سلیقه، راهبرد و رویکرد در عرصه سیاسی و اجتماعی حضور پیدا کنند، موضوع این است که سلایق مختلف بتوانند برای پیشبرد کار اصلی، میدان حضور داشته باشند، اگر کار اصلی را گم نکنیم تعدد سلایق و راهبردها خطری نمیرساند.
این وزیر کابینه دولت نهم تاکید کرد: به نظر من کار اصلی ترویج فرهنگ و معارف دینی و برنامهریزی برای اینکه کارآمدی نظام بر اساس همان معرفت دینی شکل بگیرد، است که برای پیشبرد این کار اصلی ممکن است سلایق و راهبردهای مختلف وجود داشته باشد که اینها به خودی خود ضدیت ندارد و حتی میتواند همافزایی در قالب وجود تکثر در راهبردها و رویکرد نیز تعریف شود.
اصولگرایی و اصلاحطلبی بایگانی شدهاند
این فعال سیاسی سیاسی در تحلیل فعالیت جریانهای سیاسی کشور، گفت: ما با تغییر آرایش سیاسی در کشور روبرو هستیم. به نظر من عنوان اصولگرا و اصلاحطلب عنوانهایی است که باید در بایگانی به آنها رجوع کنیم؛ چراکه این عناوین در حال حاضر مبنای واقعی ندارند. امروز بسیاری افراد را میبینیم که عنوان اصولگرا دارند اما نظراتشان به اصلاحطلبان نزدیک است و برخی اصلاحطلبان را نیز میبینیم که با تاکید بر نگاه عدالت اجتماعی به برخی جریانات اصولگرایی نزدیک هستند؛ بنابراین به نظر میرسد که با تغییر مواضع و آرایش جدید روبرو هستیم و آن عناوین سابق امروز توان تحلیل رفتارهای اجتماعی و سیاسی را ندارند به طوریکه میبینیم برخی امروز با سبقه اصلاحطلبی مخالف حضور آقای روحانی هستند و برخی با سبقه اصولگرایی موافق و مدافع حضور آقای روحانی هستند؛ بنابراین این عناوین در ارائه تحلیلها باید تغییر کنند.
باقری لنکرانی تصریح کرد: باید قبول کنیم که سلایق مختلفی وجود دارد و آنچه محور تمایز میشود این است که مبنای برنامهریزی و نگاه به کارآمدی از کجا گرفته میشود.
وی با اشاره به عوامل ایجاد تمایز بین جریانهای سیاسی و اجتماعی اظهار کرد: امروز یک جریان طرفدار این موضوع است که برای دستیابی به کارآمدی باید بر اساس طراز بینالمللی و تجارب مطرح در دنیا حرکت کنیم که این جریان به نوعی پس از پایان جنگ تحمیلی در کشور ما رشد پیدا کرد و امروز نیز بسیار مستحکم شده و در دولت یازدهم نیز نمود بارزی داشته است. خلاصه این جریان این است که نوعی لیبرالیسم را در عرصههای مختلف با بیانهای مختلف ترویج میکند که شامل لیبرالیسم اقتصادی و رویکرد رونق اقتصادی بر اساس سرمایهگذاری خارجی میشود که همین رویکرد در دوران سازندگی باعث شد که بدهی خارجی درخور توجهی را در پایان این دولت داشته باشیم و مدتها طول کشید تا این بدهیها کاهش پیدا کند، البته در حال حاضر جزو دولتهایی در منطقه و جهان هستیم که کمترین بدهیها را به کشورهای خارجی دارد.
این عضو جبهه پایداری ادامه داد: رویکرد دیگر نیز این است که سعی کنیم این کارآمدی را از ارزشها و باورها و آنچه انقلاب اسلامی به خاطر آن شکل گرفته به دست آوریم. البته در همین رویکرد نیز سلایق مختلفی وجود دارد. سلایقی که به نوعی برخوردهای غیرمستند و غیرمبنایی را ترویج میکنند و سلایق دیگری هم که حقیقتا این درونزایی را مبتنی بر معرفتهای دینی و کارکردهای عالمانه شکل میدهند. بنابراین من فکر میکنم ادبیات امروز ما در شناخت و تمایز بخشی بین جریانات سیاسی باگذشته متفاوت شده است.
روحانی و رئیسی هر دو عضو جامعه روحانیت مبارز تهران هستند
باقری لنکرانی تصریح کرد: در جامعه روحانیت مبارز نیز شاهد شکل گیری تفکرات مختلفی هستیم و درحال حاضر نیز از این جامعه دو کاندیدا حضور دارد. آقای دکتر روحانی و آقای رئیسی هر دو عضو جامعه روحانیت مبارز تهران هستند. بنابراین فکر می کنم جامعه روحانیت مبارز تهران امروز بیشتر تالار گفتمانهای مختلف است تا اینکه پرچمدار یک گفتمان واحد باشد و این چیز بدی نیست چراکه نوعی امکان مشاوره و همگرایی را بین سلایق مختلف به وجود میآورد. این امکان به وجود می آید که ما بدون اینکه بخواهیم جامعه را دو قطبی یا دچار تشنج کنیم، نظرات مختلف را کنار هم ببینیم و نوعی دادوستد فکری وجود داشته باشد واین نقش خوبی است که امروز روحانیت مبارز تهران ایفا می کند.
این استاد دانشگاه یادآور شد: این تغییرات شاید از زمانی آغاز شد که در مجلس ششم حجمی از تخریب ها علیه آقای هاشمی شکل گرفت و نهایتا به انصراف ایشان از مجلس انجامید. درآن زمان آقای هاشمی عضو جامعه روحانیت مبارز و تقریبا موتور فکری آن بودند که مرور اتفاقاتی افتاد، به خصوص در دوره دوم ریاست جمهوری آقای خاتمی که نوعی دلجویی از ایشان شروع شد و ایشان نیز نقش متفاوتی نسبت به گذشته ایفا کردند و نهایتا از جامعه روحانیت مبارز کنار آمدند و نهایتا جامعه روحانیت مبارز به نوعی گفتمان ادبیات اصولگرایانه منتقد تبدیل شد. مجددا تغییراتی به وجود آمد و افرادی کم و زیاد شدند و نهایتا به اینجا رسیدیم که با وضعیت قبل از سال ۷۶، با سال ۸۰، ۸۴ و ۸۸ متفاوت است و وضعیت جدیدی است.
در کابینه دولت دهم پیشنهادهایی غیر از وزارت داشتم
وی درباره دلیل عدم حضور خود در کابینه دولت دهم، گفت: در آن زمان از من برای برخی همکاری ها غیر از حضور در کابینه دولت دهم دعوت شد که من با بررسی شرایط و امکان همکاری، به نتیجه نرسیدم و به کار اصلی خود، طبابت و معلمی دانشگاه پرداختم و دیدم که می توانم در این عرصه موثرتر باشم و آن مسئولیتها را قبول نکردم. البته پیشنهادی برای عضویت در کابینه به عنوان وزیر هم به من داده نشد. پست های دیگری بود که در کابینه محسوب می شد اما دیدم امکان همکاری وجود ندارد. بنابراین از من نخواستند وزیر شوم و من هم مسئولیت های دیگر را نپذیرفتم.
این وزیر دولت نهم در تحلیل خود از رفتار احمدی نژاد، اظهار کرد: فکر میکنم درباره ایشان با نوعی نگاههای غیرجامع روبرو هستیم. برخی با آقای دکتر احمدی نژاد به عنوان نماد یک جریان مخالف بودند، بعضی با شخص آقای احمدی نژاد مخالفت داشتند و برخی دیگر با بعضی ازکارهای او مخالف بودند. در حال حاضر همه این افراد اظهارنظر می کنند و باعث شده بعضی چیزها که مورد نقد عدهای است، از نظر عدهای دیگر نقاط قوت باشد و بالعکس.
باقری لنکرانی ادامه داد: اکنون شاهد این تفاوت نظر درباره آقای احمدی نژاد در میان جریانات و طیف های مختلف اصلاحطلب و اصولگرا هستیم. آنچه من میتوانم بگویم این است که آقای دکتر احمدی نژاد مانند تمام جریانات سیاسی نقاط قوت و ضعفی دارد که این نقاط قوت و ضعف در طول زمان به خصوص در زمان تصدی پست ریاست جمهوری فراز و نشیب داشته و مانند همه جریانات دیگر، با فردی روبرو هستیم که درمقاطع مختلف رفتارهای گوناگونی داشته است؛ بنابراین برای نقد او، عملکرد باید مورد ارزیابی قرار گیرد و نه نیت و جایگاه.
وی خاطر نشان کرد: بطور مثال در یکی از همین نقدها دیدم که یکی از معاونین رئیسجمهور فعلی در مصاحبه ای گفتند که من
منبع: الف
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.alef.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «الف» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۳۰۵۵۳۶۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
ریشههای تروریستپروری در سیاستهای غرب؛ ترور برای بقا!
این روزها نام فلسطین بیش از هر زمان دیگری بر سر زبانها افتاده و از اقصینقاط جهان به گوش میرسد و یک جنبش عمومی برای احقاق حقوق مردم غزه آغاز شده است. البته جنایت صهیونیستها که در ماههای اخیر به اوج خود رسیده، محدود به وقایع بعد از عملیات طوفانالاقصی و ماههای اخیر نمیشود و قدمتی ۷۵ساله دارد و مهاجرت اجباری و پاکسازی قومیتی سوغات شوم صهیونیستها در این تهاجم است.
رسانهایشدن بخشی از جنایتهای ارتش صهیونیستی در غزه و مخابره تصاویر بیمارستانها و مراکز درمانی که تاکنون سانسور میشد همبستگی عمیقی را بین ملتهای مختلف علیه رژیم کودککش اسرائیل رقم زد و این کینه به اقدام بزرگ و ارزشمندی نظیر تظاهرات مردم و تجمع دانشجویان جهان علیه صهیونیستها منجر شد.
گزارشهای ارسالی از دانشگاههای آمریکا یکی از شگفتانگیزترین اخبار این روزها بود و باعث شد تا نقاب از چهره سران آمریکا کنار رفته و افکارعمومی جهان با ماهیت تروریستپرور این دولت استعماری آشنا شوند چراکه اگر حمایتهای بیدریغ کاخسفید از این رژیم تداوم نداشت، کار اسرائیل پیش از اینها یکسره شده بود و ملت مظلوم غزه قربانی زیادهخواهی صهیونیستهای غاصب نمیشدند.
مروری بر تاریخ پرفرازونشیب منطقه غرب آسیا حکایت از این دارد که کشورهای غربی ازجمله آمریکا برای بهرهمندی از مواهب و امکانات استراتژیک این منطقه، رژیمی با عنوان اسرائیل را علم کردند تا با اقدامات ایذایی و تروریستی علیه ملتهای منطقه غرب آسیا، اهداف استعماری آنها را محقق کند، اما رویدادهای اخیر نشان میدهد که بومرنگ این بدخواهیها به سمت کشورهای غربی برگشته است و افکارعمومی این کشورها با محاکمه آنها خواستار بازنگری این سیاستهای نژادپرستانه هستند؛ مسألهای که به زعم کارشناسان توجه و عدم توجه به آن، حاکمیت آمریکا و دولت بایدن را با چالشی جدی مواجه کرده و به افول هژمونی آن میانجامد.
یکی ازموضوعاتی که ریاکاری و استانداردهای دوگانه دولتهای غربی را بهصورت واضح آشکار کرده و موجب رسوایی آنها میشود استفاده دوپهلو از پدیده تروریسم است. سیاستمداران غربی از یکسو در سخنرانیها و موضعگیریهایشان مکررا از لزوم مقابله با تروریسم میگویند و از طرف دیگر با حمایت از گروههای تروریستی و تقسیم آن به دو بخش خوب و بد، رویه دروغین خود در فریب افکارعمومی را آشکار میکنند. سناتورهای آمریکایی و دیپلماتهای اروپایی پشت تریبونهای رسمی، خودشان را دشمن نخست گروههای تروریستی معرفی میکنند، اما تاکنون عملیات قابلتوجهی از سوی آنها علیه اهداف غربی صورت نگرفته است و همواره در راستای تحقق اهداف آمریکا که جنگافروزی و دستاندازی به ثروتهای ملتهاست حرکت کردهاند و بیدلیل نیست که از حمایت آنها نیز برخوردار هستند و تروریسم در خدمت آمریکاست؛ مسألهای که با نگاهی به عملکرد دولتهای غربی قابل رویت است و میتوان رد پای آنها را در روابط متقابل دید. تشکیل دولت غاصب صهیونیست که مصداق کاملی از تروریسم است بخشی از این تعامل است که صدمات زیادی را بر پیکره جهان اسلام و جامعه بشری وارد کرد. شواهد و مستندات بسیاری وجود دارد که نشان میدهد مقامات اروپایی با همراهی صهیونیستها، از حمایت مردم بیدفاع غزه خودداری کرده و ناقض حقوقبشری شدهاند که داعیه پاسداری از آن را دارند و عجیبتر آنکه در برخی موارد از اقدامات بشردوستانهای که در حمایت از حقوق مردم فلسطین انجام گرفته است نیز جرمانگاری کرده و مانع ارسال کمکهای بشردوستانه شدهاند.
نقش آمریکا در تثبیت جریانهای تروریستی
میسال ۱۹۴۸بودکه اعلامیه دولت آمریکا مبنی بر شناسایی دولت اسرائیل صادر شد. درحالیکه این طرح هنوز در مجمع عمومی سازمان ملل در جریان بود و کارشناسان مشغول بررسی و گفتگو درباره طرح قیمومیت بودند، اما تصمیمگیرندگان کاخسفید مثل همین حالا که چشم و گوش خود را نسبت به جنایات صهیونیستها بستهاند، بدون توجه به نتایج بررسی سازمان ملل، دولت اسرائیل را به رسمیت شناخته و مسئولان اسرائیلی نیز استقلال خود را اعلام کردند و این آغاز راه آمریکا برای حمایت از اسرائیل بود. موضوعی که در این هفتهها بهدلیل آن به مصاف شهروندان کشورش رفته و حتی برای حفاظت از منافع اسرائیل تمام اصول قانونی را زیر پا گذاشته است.
رئیسجمهور آمریکا در ادامه تصمیمهای متعددی را در راستای پاسداری از موجودیت نحس اسرائیل اتخاذ کرده و در نخستین ملاقات رسمی با مقامات صهیونیستی، مبلغ صدمیلیون دلار در اختیار آنها قرار داد و با تأسیس دفتر سیاسی در تلآویو به روابط دیپلماتیک میان آمریکا و اسرائیل رسمیت بخشید تا سایر کشورها نیز از این قاعده پیروی کنند. خوابی که برای منطقه غربآسیا دیده بودند و با جهاد رزمندگان محور مقاومت کابوسی شد که علاوه بر اضمحلال صهیونیستها برای آمریکاییها نیز پرمخاطره شده است. اما آمریکا به همین هم بسنده نکرده و تلاشهای زیادی را برای پذیرش اسرائیل در سازمان ملل متحدانجام داد واین خوشخدمتیها بالغو تحریم نظامی وارسال اسلحه به اسرائیل از طرف آمریکا تکمیل شد و مجموعه این کارها اراده آمریکا در تشکیل این رژیم تروریستی را نشان میدهد که علنا اعلام جنگی علیه اعراب و ساکنان فلسطین بود.
ریشههای تروریسم در غرب آسیا
این سلسلهاقدامات باعث شد تا کشورهای غربی به رهبری آمریکا، رژیم غاصب صهیونیستی و دلارهای نفتی برخی حکام دستنشانده در منطقه اضلاع مثلث تروریسم را در منطقه غربآسیا کامل کنند. برخورداری از منابع طبیعی فسیلی یکی از مواردی بود که باعث شد تا غربیها چشم طمع به این منطقه دوخته و این پهنه جغرافیایی را تبدیل به مأمن تروریستها کنند. از سوی دیگر وقوع جنگ در این منطقه سود کلانی را نصیب این دولتهای استعماری میکرد و آمریکا برای ادامه حیات خود محتاج میلیونها دلاری است که از طرف کارخانههای اسلحهسازی به خزانه آنها سرازیر میشود. پس پرواضح است که جنگافروزی از طریق حمایت از تروریسم در منطقه بهترین راه برای جوشدادن این معاملات پرسود است.
علاوه بر آمریکا، اسرائیل نیز به دلایل متعددی برای حمایت از گسترش تروریسم در منطقه اشتیاق دارد: از ابتدای تأسیس رژیم منحوس صهیونیستی در غربآسیا و در قلب سرزمینهای اسلامی حفظ امنیت مهمترین دغدغه این رژیم بوده و هست. از طرفی صهیونیستها بهدلیل نداشتن وسعت و جمعیت کافی بهمنظور جنگ مجبور است تا از درگیری بلندمدت با کشورهای منطقه و حتی جنبشهای اسلامی مانند حزبا... و حماس اجتناب کند؛ بنابراین بهترین راه برای درگیرنشدن مستقیم در منطقه حمایت از گروههای تروریستی است تا کشورهایی مانند سوریه، لبنان و ایران درگیر مبارزه با تروریسم شوند و از مبارزه با اسرائیل دست بردارند.
تولید و حمایت تروریسم از سوی آمریکا یکی از توطئههای پنتاگون است تا طی آن رقبای منطقهای این دولت استکباری مشغول حلوفصل این مسأله ویرانکننده در داخل مرزهایشان باشند و برای رهایی از آن دست به دامان آمریکا یا متحد صهیونیستها شوند و بهاینترتیب این کشورها علاوه بر اینکه مجری سیاست آمریکا باشند، منافع اقتصادی چشمگیری را نیز نصیب دولتهای غربی کنند. پس از بهار عربی و سقوط حکومتهای خودکامه در آفریقا و غربآسیا، حکومتهای وابسته که با دیدن عاقبت همکیشان خود دچار هراس شده بودند برای رهایی از خشم مردم به دولتهای تروریستپرور متوسل شدند و اعتراف مقامات آمریکایی در تاسیس داعش نشان از همراهی مستمر آنها با گروههای تروریستی دارد و عجیب آنکه بازهم دولتهای خودکامه وابسته به غرب از گزند داعش در امان بودند.
حمایت دولتهای اروپایی از گروهک تروریستی منافقین و پشتیبانی از گروههای مسلح تجزیهطلب مثالهای نغزی است که نشان میدهد دولتهای غربی با استانداردهای دوگانه خود گاهی برای مقابله با تروریسم به کشورهای دیگر لشکرکشی کرده و استقلال آنها را زیر سؤال میبرند و بعضا با پذیرش افرادی که نقش مستقیمی در کشتار ۱۷هزار نفر از شهروندان ایرانی داشتهاند، تمام قوانین مرتبط با این موضوع را زیر پا گذاشته و برای آنها فرشقرمز پهن میکنند.
به هر تقدیر وقایع این روزهای غزه وجنون نسلکشی توسط صهیونیستها و حمایت عریان مدعیان حقوقبشر از این رژیمنژادپرست نشان میدهد که باید مراقب آدرس غلط رسانههای غربی بود. موضوعی که در نامه رهبر معظم انقلاب که سالها پیش خطاب به جوانان اروپایی نوشته شده بود هم به آن اشاره شده بود و معظمله فلسطین را مرز حق و باطل عنوان و تاکید کرده بودند: «تا زمانی که معیارهای دوگانه بر سیاست غرب مسلط باشد و تا وقتی که تروریسم در نگاه حامیان قدرتمندش به انواع خوب و بد تقسیم شود و تا روزی که منافع دولتها بر ارزشهای انسانی و اخلاقی ترجیح داده شود، نباید ریشههای خشونت را در جای دیگر جستوجو کرد.» بنابراین صحنههای غمانگیزی که این ماهها از غزه مخابره میشود ریشه در خشونت آمریکایی دارد و به فضل خدا با بیداری جهانی که در سطح جهان فراگیر شده است، به نابودی صهیونیسم و آزادی قدس منجر میشود.
منبع: رونامه جام جم
باشگاه خبرنگاران جوان وبگردی وبگردی